غدیرخم+خطابه غدیر+ جلوه های فرهنگ عامه در روستای کوچ
- جشن غدیر -شاهکارهای ادب فارسی

 کشته شد شیر خدا، ُآه و واویلا ابن عم مصطفی ، آه وواویلا

 

آه وواویلا عزیزان کشته شد حیدر، ساقی کوثر والی ملک ولایت ، حجت داور ، شاه بحر وبر

مهر افلاک شجاعت ،شاه ازدر در ،فاتح خیبر خسرو دارین ، سرور کونین ،والد سبطین

شد قتیل اشقیا ، آه وواویلا——آه و واویلا که مشتق فرق حیدر شد ،شور محشرشد

غرق بحر خون ولی الله اکبر شد ،دل پراخگر شد لاله سان محراب ونیلی پوش منبر شد ، تیره اختر شد

شد فلک لرزان ، شد ملک گریان ، انس وجان نالان شد بپا شورعزا ، آه وواویلا—-

آه و واویلا که بن عم شه خاتم ، سرور عالم شد قتیل ازتیغ ظلم زاده ی ملجم ، شدبپا ماتم

زین مصیبت شد عیان در خلق شور غم ،با الم همدم عرشیان مغموم ، فرشیان مهموم ،

زینب وکلثوم شد بخون سر شنا ، آه وواویلا —

آه وواویلا که زینب بی پدر گردید،خونجگر گردید خون روان از چشم شبیر وشبر گردید ،

دیده تر گردید نوحه گر ازاین عزا جن وبشر گردید سربسر گردید

اشکها جاری ، ناله هاناری ، با غم وزاری شد جمیع ماسوا ، آه وواویلا —-

آه وواویلا که سبطین را بحال زار ، دیده شد خونبار شد عیان گرد یتیمی بر گل رخسار، با دل افکار

زینب وکلثوم را برجسم وجان زد نار ، این غم بسیار عندلب آسا توده یطاها در غم بابا

می کشند ازدل نوا ، آه وواویلا—-

آه وواویلاکه شداز این غم عظما ، غرقه خون دلها از ثری شد تا ثریا شورش وغوغا ، بانگ واویلا

در نوای وا علیا طارم اعلا،ساکنین یکجا زین عزا یکسر ، دست غم بر سر می زند آذر

باخروش وناله ها ، آه وواویلا —-به نقل ازدیوان آذر خراسانی -جلد سوم -صص ۳۸-۳۹ -انتشارات طوس مشهد-اثر طبع مرحوم سید غلامرضا آذر خراسانی ———

بمناسبت شهادت علی ابن ابیطالب (ع) -قسمت دوم:از نادعلی کربلایی:

لرزه در عرش علا افتاده غرقه خون شیر خدا افتاده میرسد ناله ای از عرش برین کشته شد شیر خدا رهبر دین

آنکه در خانه ی حق گشت پدید شد به معراج خداوند ، شهید آنکه غمخوار یتیمان می بود غرقه خون گشت براه معبود

راد مردی که صلونی می گفت فرق بشکافته در بستر خفت

آنکه تکمیل شده دین از او لاله رنگ است زخونش سر ورو

آنکه در خانه ی حق بت بشکست در شب قدر به ایزد پیوست

کشته شد آنکه بدی یاور ویار به یتیم وبه اسیر وبیمار

آه آه از ستم قوم دغا کشته شد حجت حق ، شیر خدا

از ستم کاری ابن ملجم غوطه ور (کرببلایی) در غم

نقل :از صص ۵۷-۵۸ ارمغان کربلا -اثر نادعلی کربلایی -انتشارات خزر -تهران —

فلک دانی چه ظلمی از تو برزهرای اطهر شد چه بیدادی زتو بر فاطمه بعد از پیمبر شد مگر آن گفته های شاه خاتم رفته از گوشت که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه منی چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد همان زهرا که احمد زاحترامش گفت با امت دریده نامه ی ارثش زخصم شوم کافر شد نخشکیده هنوز از آب غسل شاه خاتم کفن که نار ظلم در باب سرایش شعله آور شد دل بشکسته اش اورا نبود بس در غم بابش که پهلویش شکسته آن چنان از ضربت در شد نبود بس سینه اش را ناله های جانگداز غم که آزرده زمیخ در زاعدای ستمگر شد نبود بس تیرگی روز در چشمش زهجر باب که نیلی آنچنان از سیلی آن رخسار انور شد زضرب تازیانه دشمن دین بازویش راخست مصیبت دیده ای را تسلیت آنسان مقرر شد چرا حبل جفا بر گردن حبل المتین بستند چرزا مغلوب دست روبه دون ،شیر داور شد قضا بر بست دست شیر حق را ورنه در آندم کجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد ز لطف مرتضی و آل پاک اوست کاندر طوس بدوران مرثیه خوانی ، مدامی شغل (آذر) شد . اثر طبع آذر خراسانی -به نقل از جلد اول دیوان آذر -صص-55-56 -چا پ سوم -1348 شمسی انتشارات طوس-

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 6 تير 1395برچسب:کشته شد شیر خدا, ُآه و واویلا ابن عم مصطفی , آه وواویلا آه وواویلا عزیزان کشته شد حیدر, ساقی کوثر والی ملک ولایت , حجت داور , شاه بحر وبر مهر افلاک شجاعت ,شاه ازدر در ,فاتح خیبر خسرو دارین , سرور کونین ,والد سبطین شد قتیل اشقیا , آه وواویلا——آه و واویلا که مشتق فرق حیدر شد ,شور محشرشد غرق بحر خون ولی الله اکبر شد ,دل پراخگر شد لاله سان محراب ونیلی پوش منبر شد , تیره اختر شد شد فلک لرزان , شد ملک گریان , انس وجان نالان شد بپا شورعزا , آه وواویلا—- آه و واویلا که بن عم شه خاتم , سرور عالم شد قتیل ازتیغ ظلم زاده ی ملجم , شدبپا ماتم زین مصیبت شد عیان در خلق شور غم ,با الم همدم عرشیان مغموم , فرشیان مهموم , زینب وکلثوم شد بخون سر شنا , آه وواویلا — آه وواویلا که زینب بی پدر گردید,خونجگر گردید خون روان از چشم شبیر وشبر گردید , دیده تر گردید نوحه گر ازاین عزا جن وبشر گردید سربسر گردید اشکها جاری , ناله هاناری , با غم وزاری شد جمیع ماسوا , آه وواویلا —- آه وواویلا که سبطین را بحال زار , دیده شد خونبار شد عیان گرد یتیمی بر گل رخسار, با دل افکار زینب وکلثوم را برجسم وجان زد نار , این غم بسیار عندلب آسا توده یطاها در غم بابا می کشند ازدل نوا , آه وواویلا—- آه وواویلاکه شداز این غم عظما , غرقه خون دلها از ثری شد تا ثریا شورش وغوغا , بانگ واویلا در نوای وا علیا طارم اعلا,ساکنین یکجا زین عزا یکسر , دست غم بر سر می زند آذر باخروش وناله ها , آه وواویلا —-به نقل ازدیوان آذر خراسانی -جلد سوم -صص ۳۸-۳۹ -انتشارات طوس مشهد-اثر طبع مرحوم سید غلامرضا آذر خراسانی ——— بمناسبت شهادت علی ابن ابیطالب (ع) -قسمت دوم:از نادعلی کربلایی: لرزه در عرش علا افتاده غرقه خون شیر خدا افتاده میرسد ناله ای از عرش برین کشته شد شیر خدا رهبر دین آنکه در خانه ی حق گشت پدید شد به معراج خداوند , شهید آنکه غمخوار یتیمان می بود غرقه خون گشت براه معبود راد مردی که صلونی می گفت فرق بشکافته در بستر خفت آنکه تکمیل شده دین از او لاله رنگ است زخونش سر ورو آنکه در خانه ی حق بت بشکست در شب قدر به ایزد پیوست کشته شد آنکه بدی یاور ویار به یتیم وبه اسیر وبیمار آه آه از ستم قوم دغا کشته شد حجت حق , شیر خدا از ستم کاری ابن ملجم غوطه ور (کرببلایی) در غم نقل :از صص ۵۷-۵۸ ارمغان کربلا -اثر نادعلی کربلایی -انتشارات خزر -تهران —, توسط محمدحسن اسایش

فلک باآل پیغمبر بسی جور وجفا کردی     ستم اندازه ای دارد ،توبیحد ظلمها کردی

 

شدی همدست با دونان ،نمودی جور با خوبان    نه خوفی در دل از خدا، نه شرم از مصطفی کردی

زگلزارنبوت هرگلی کاندر وجود آمد         زگلشن چیدیش ، بردی بخواری مبتلا کردی

فلک ! دانی چها کردی به آل احمد مختار        یکایک را زملک آواره وبی اقربا کردی

غریب وبیکس ومسموم آن هم با لب عطشان    چنین ظلمی بعالم کس نکرده ، تو چرا کردی

بوقت احتضارش از چه بستی در بروی او   چه خونها زین عزا اندر دل اهل ولا کردی

زبعد فوت جسمش را فکندی از چه روی بام    عجب دارم که همسر از چه آن جور وجفاکردی

شهی که سایه ی لطفش بفزق خلق ایجاد است         تنش را سایه بان از از بال مرغان هوا کردی

فلک از جور تو نالم ویا از جور ام الفضل         تو آن بیدادهاکردی ویا آن بیوفاکردی 

اگر چه نیست تقصیر تو لیک از سوز دل گویم            که عالمرا چو آذر زین عزا ، نوحه سرا کردی

--به نقل از : دیوان سید غلامرضا آذر حقیقی خراسانی -جلد اول-صص ۱۲۳-۱۲۴ انتشارات طوس -مشهد -چاپ سوم -۱۳۴۸ هجری شمسی  -----

فلک دانی چه ظلمی از تو برزهرای اطهر شد چه بیدادی زتو بر فاطمه بعد از پیمبر شد مگر آن گفته های شاه خاتم رفته از گوشت که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه منی چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد همان زهرا که احمد زاحترامش گفت با امت دریده نامه ی ارثش زخصم شوم کافر شد نخشکیده هنوز از آب غسل شاه خاتم کفن که نار ظلم در باب سرایش شعله آور شد دل بشکسته اش اورا نبود بس در غم بابش که پهلویش شکسته آن چنان از ضربت در شد نبود بس سینه اش را ناله های جانگداز غم که آزرده زمیخ در زاعدای ستمگر شد نبود بس تیرگی روز در چشمش زهجر باب که نیلی آنچنان از سیلی آن رخسار انور شد زضرب تازیانه دشمن دین بازویش راخست مصیبت دیده ای را تسلیت آنسان مقرر شد چرا حبل جفا بر گردن حبل المتین بستند چرزا مغلوب دست روبه دون ،شیر داور شد قضا بر بست دست شیر حق را ورنه در آندم کجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد ز لطف مرتضی و آل پاک اوست کاندر طوس بدوران مرثیه خوانی ، مدامی شغل (آذر) شد . اثر طبع آذر خراسانی -به نقل از جلد اول دیوان آذر -صص-55-56 -چا پ سوم -1348 شمسی انتشارات طوس-
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 3 مهر 1393برچسب:فلک باآل پیغمبر بسی جور وجفا کردی ستم اندازه ای دارد ,توبیحد ظلمها کردی شدی همدست با دونان ,نمودی جور با خوبان نه خوفی در دل از خدا, نه شرم از مصطفی کردی زگلزارنبوت هرگلی کاندر وجود آمد زگلشن چیدیش , بردی بخواری مبتلا کردی فلک ! دانی چها کردی به آل احمد مختار یکایک را زملک آواره وبی اقربا کردی غریب وبیکس ومسموم آن هم با لب عطشان چنین ظلمی بعالم کس نکرده , تو چرا کردی بوقت احتضارش از چه بستی در بروی او چه خونها زین عزا اندر دل اهل ولا کردی زبعد فوت جسمش را فکندی از چه روی بام عجب دارم که همسر از چه آن جور وجفاکردی شهی که سایه ی لطفش بفزق خلق ایجاد است تنش را سایه بان از از بال مرغان هوا کردی فلک از جور تو نالم ویا از جور ام الفضل تو آن بیدادهاکردی ویا آن بیوفاکردی اگر چه نیست تقصیر تو لیک از سوز دل گویم که عالمرا چو آذر زین عزا , نوحه سرا کردی --به نقل از : دیوان سید غلامرضا آذر حقیقی خراسانی -جلد اول-صص ۱۲۳-۱۲۴ انتشارات طوس -مشهد -چاپ سوم -۱۳۴۸ هجری شمسی -----, توسط محمدحسن اسایش

صفحه قبل 1 صفحه بعد